حکومت على علیه السلام که حکومت «عدل» بود، در حد شعار و تبلیغات دور نمىزد، و براى زمینه چینى و حیف و میلهاى بیشتر که امروز در سطح جهان و بین الملل معمول است نبوده است، بلکه وى در عمل براى جهان و اندیشمندان روشن ساخت که در زعامت آن حضرت حتى یک نفر یتیم، خود را بىپناه ندانسته، و با درگذشت پدر مستقیما تحت نظارت «ولى امر» و جانشین به حق انبیاء و اولیاء قرار گرفته، و آن چنان مورد لطف و عنایت مولایش قرار مىگیرد، که دیگران در آن عصر آرزوى یتیمى مىکردند! !
به مسجد بزرگ کوفه وارد شدم. دیدم مردی با موهای سر و ریش سفید به ستون مسجد تکیه داده و گریه میکند و قطرات اشک بر گونههایش جاری شده است به او گفتم: چرا گریه میکنی؟ گفت: من صد و چند سال از عمرم گذشته است و عدالت و حقیقت را تنها در دو وقت از شب و دو وقت از روز دیدهام که ظاهر و محقّق شود و من برای آن گریه میکنم.................
چرا از خدا نمی خواهد از فقر و نداری نجات یابد ؟
دوید دنبالش: " صبر کن. چند کلمه با تو حرف دارم."
علی همان جا نشست توی کوچه. مرد یهودی هم رو به رویش.
گفت: " پسرعمویت می گوید از طرف خدا آمده است و حبیب اوست.پس چرا از خدا نمی خواهد فقر و نداری را ازتان بردارد و نجات تان دهد از این وضع؟ "
علی(ع) سکوت کرد. بعد هم اشاره کرد و گفت: "خدا بندگانی دارد که اگر قسمش دهند
دیوار را تبدیل کند به طلا، می کند."
دیوار جلوی چشمان یهودی، طلا شد و درخشید. هاج و واج مانده بود.
نگاه کرد توی چشم هایش. گفت: " متوجه شدی!؟ "
مرد یهودی همان جا مسلمان شد.
منبع:بحارالانوار، ج 41 ، ص 258 و 259 ــ سیمای امیرالمومنین(ع)، ص 88
به وبلاگ من خوش آمدید
.........................................
نویسنده وبلاگ : امید اسدی خواه دانشجوی کارشناسی نرم افزار
.........................................
دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج
.........................................
سخن نویسنده : این وبلاگ جهت بیان داستان ها و روایات آن امام پاک به انسان های پاک و درستکار و همچنین انسان هایی که مسیر غلطی را انتخاب نموده اند، میباشد.
امید است مطالب این وبلاگ برای همه ی انسانها مفید واقع گردد.